فیلم شناسینقد فیلم
نقد فیلم «تیغ و ترمه»: حدیث نفسهای تمام ناشدنی
نقدی بر فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» ساخته کیومرث پوراحمدی از آثار بخش سودای سیمرغ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

«تیغ و ترمه» شب یلدای دیگر پوراحمد است. اما از نظر فرم، داستانگویی و عدم قدرت بیان، پیرمردی خسته را تداعی میکند. یک سوم آغازین فیلم داستانی باز میشود که مخاطب انتظار دارد در تمام لایههای سه چهارم بعدی فیلم تاثیر ویژه داشته باشد. گره ایجاد کند. گره باز کند. یک سومی آنقدر مهم که قطعاً مخاطب منتظر است یک سوم پایانی از نظر فرم هم رجوع به آن اتفاق بیفتد و یک گرهگشایی شگفتآور رخ بدهد.
رفتار متهور شخصیت اول داستان و رابطه عاطفی حرامش، به گمان مخاطب یک دریچه ورود به آسیبشناسی چرایی این رابطه کثیف است. سپس با یک تایتل نوشته سه ماه قبل داستان وارد یک فلاشبکی میشود که دیگر شکی باقی نمیگذارد که این داستان دوباره قرار است به زمان حال بازگردد و رازها برملا شود. اتفاقی که هیچ وقت نمیافتد!
فیلم به وضوح پیر است. فرتوت و بیحوصله. از سطح غرولند فراتر نمیرود. در فرم هم خسته است. گاهی سورئال میشود و از شدت مضحک بودن به جای متاثر کردن سالن را میخنداند و گاهی ژانر وحشت میشود و ادای جیغ را در میآورد. «سرنخ» میشود و پی کارآگاه بازی میافتد و…
در کل فیلم استاد! «اسکری مووی» یک فیلم است. شاید شب یلدای خودش. نسخه گرانقیمتی از آثار استاد «ایرج ملکی» نه چیزی فراتر میرود و نه چیزی بر مخاطب میافزاید.
تنها یک سوال برای مخاطب باقی میماند: چرا مدرسه شخصیت اصلی فیلم در زمان کودکیاش عوض شده است؟ سوالی به غایت مهم، به قدری پرتکرار که گویی همه راز فیلم در آن است. راز اما چیزی بیشتر از همان گرهگشایی فیلمهای ایرج ملکی نیست: «چیتو به تو گیر ندادن!»