فیلم شناسینقد فیلم
نقد فیلم «سمفونی نهم»: از نفس افتاده
نقدی بر فیلم سینمایی «سمفونی نهم» ساخته محمدرضا هنرمند با بازی ساره بیات از آثار بخش سودای سیمرغ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

محمدرضا هنرمند به همان بلایی دچار شده که بسیاری از فیلمسازان قدیمی که با آثار گذشتهشان خاطرههای دلپذیری داریم، دچار شدهاند. انگار پیش خودشان فکر میکنند حالا که سن و سالی از ما گذشته، حالا که پیشکسوتی شدهایم، و حالا که ریش سفید کردهایم، ساختن یک فیلم قصهگوی بیپیرایه صاف و ساده و سرراست، دیگر در شأن و اندازه ما نیست. دیگر ساختن «مرد عوضی» و «مومیایی ۳» و حتی «عزیزم من کوک نیستم»، از ما گذشته و باید چیز پر و پیمانتر و پرطمطراقتری راهی پرده کنیم. نتیجه اما، دلسرد کننده است. هنوز میشود برای بار چندم «مرد عوضی» را تماشا کرد و خندید، اما سمفونی نهم نهایتاً به یکبار تماشا میارزد.
آقای هنرمند البته هنوز بر خلاف بسیاری از همنسلانش، به پایان راه نرسیده است. هنوز «سمفونی نهم» کارگردانی خوش سر و شکلی دارد، به مهملگویی نیفتاده، حرفی که میخواهد بزند روشن است و سر و ته مشخصی دارد (البته که اینها امتیاز هیچ فیلمی نیست و باید جزو بدیهیات یکی از حاضرین بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر باشد، اما سطح متوسط فیلمهایی که تا اینجا دیدهایم، جز یکی دو استثناء، نشان میدهد که سر و ته داشتن و مهمل نگفتن، برای قابل قبول دانستن فیلمها کافیست انگار!). هنوز بر خلاف همنسلانش، حرفی دارد و حرفش را به زبان سینما در میآورد. چند سکانس بامزه خندهدار دارد و چند شوخی خوب با تاریخ معاصر میکند.
فیلم
اینها اما در نهایت فیلم را نجات نمیدهند. ایستادن در جایی میانه طنز و جدی و در میانه رئال و فانتزی شدن داستان، فیلم را لنگ در هوا کرده است. جایی شبیه فصل قتل امیرکبیر، میتوان به شوخیها با «حمام رفتن» امیر خندید و جایی مثل عشق رابعه و بکتاش و پیش کشیدن پای رودکی به قصه، از حجم «لوس» بودن فضا میتوان لب گزید و اینها همه تاوان این تصمیم است که در این سن و سال، به جای ساختن فیلمهای ظاهراً ساده و سرراست، کاری کنیم که به شأن و ریش سفیدیمان بیاید. هنرمند ایرانی انگار هر چه پیرتر میشود، به جای درک ارزش و اهمیت سادگی، به صرافت پیچیدهگویی میافتد.