فیلم شناسینقد مستند
نقد مستند ایکسونامی؛ یک قیاس مع الفارق!
مستند ایکسونامی به کارگردانی محسن آقایی و تهیه کنندگی محمدرضا بورونی داستان یک پورن استار آمریکایی و تجربه او برای رسیدن به آزادی های جنسی در ایالات متحده را برای مردم ایران روایت می کند.

نکند ایران همانند آمریکا دچار انقلاب جنسی شود! انقلابی که بنا بر زاویه دید تولیدکنندگان مستند «ایکسونامی» و نه نگارنده این نقد، حالا این کشور را از نظر اخلاقی و اجتماعی به نابودی کشانده است. مستندساز سعی دارد از آغاز تا پایان اثرش این نکته را تشریح کند که ما ایرانیها احتمالا آرزوی آزادی جنسی داریم و اگر این انقلاب شکل بگیرد نتیجهاش چیزی میشود در حد این شمایلی که مستند ایکسونامی از آمریکای پس از انقلاب جنسی نمایش میدهد. اما مستند ایکسونامی یک مغلطه است. بنیان مستند برای استدلال از اساس نادرست به نظر میرسد.
مُغالِطِه بهترین کلمه و مختصرترین واژهای است که میتوان برایش در نظر گرفت. مستندی که مقدمهای را در قالب یک گزارهی نادرست بیان میدارد و نهایتا با این گزاره به نتایجی به ظاهر صحیح میرسد. عدم اطمینان ما از صحت این استدلال، مستند ایکسونامی را از همان شروع، اثری تبلیغی و مغالطهگر معرفی میکند.
در این مستند بارها و بارها ارجاعاتی وجود دارد تا مناسبات فرهنگی ایران و آمریکا در قبال موضوع سکس در کنار هم بررسی شود. جملهای کلیدی از زبان بازیگر خانم سابق پور.ن که راوی مستند نیز هست وجود دارد که موضوع اصلی این مستند آرشیوی-پژوهشی را مشخص میکند.
«خاطرات ما آرزوی شماست» جملهای که به روشنی میخواهد بگوید ایران در حال حاضر حرکتی آرام و تمایلاتی اجتماعی به سوی انقلاب جنسی دارد. به نظر این عبارت حاوی معنایی غلط نیست و آنچه کلیت این مستند را میسازد با نظریهای اشتباه شکل نگرفته است اما آنچه اینجا جای بحث دارد همچنان همان موضوع مغلطه و قیاس مع الفارق است که اساس مستند بر آن قرار دارد.
مستندساز در اثرش حکم مغالطهگری را دارد که با استدلالی غلط به یک نتیجه درست یا نادرست رسیده و نهایتا به نتیجهگیریهایی دیگر در آینده نیز نظر دوخته است. اهمال در استدلال استقرایی آنجایی است که مستندساز فارغ از شرایط حکومتی، دینی، فرهنگی و زمینههای اجتماعی و سیاسی و حتی پیشینه تاریخی دو کشور ایران و آمریکا، انقلاب جنسی شکل گرفته در کشوری مسیحی را آرزو یا آیندهای متعین در ایرانی قلمداد میکند که همچنان در تلویزیونش زن با روبنده از حمام بیرون میآید و یا پرداختن به موضوعات جنسی در آن همچنان با ممیزی شدید همراه است.
اینها را به این دلیل با تاکید میگویم که محتوای مستند ایکسونامی با تاکید بدان اشاره دارد. مستندساز در پلانهایی متعدد ایران را مستعد رسیدن به همان انقلابجنسی آمریکا میداند و باور دارد پدیدهای که سکس را از بستری خلوت به ویترین مغازهها کشاند میتواند در ایران نیز اتفاق بیافتد.
قیاس معالفارق وقتی اتفاق میافتد که موضوع مورد بحث یکی باشد و نتایج یک رویداد به رویدادی دیگر که موازی یکدیگرند سرایت کند و این در حالی است که دو رویداد فقط به ظاهر به هم شبیه باشند و قیاس نیز فقط با اتکا به این شباهت ظاهری انجام گیرد. این نگاهی تمثیلی است و در مستند ایکسونامی موضوع سکس در ایران و آمریکا گرچه دارای صورتهایی مشابه است اما به هیچ عنوان از نظر ساختاری با هم تطابق ندارد. بنابراین قیاس در این مستند از اساس غلط و مغلطه است.
مستندساز فقط میخواهد بگوید، آقایان و خانمها لطفا شبیه آمریکا نباشید! لطفا مراقب باشید مثل آمریکا سکسولوژی دامانتان را نگیرد که نتیجهی این پدیده میشود ۴۰ دقیقه پایانی مستند ما! ایرانیهایِ فعلا تا حدودی مقید و تا حدودی منع شده از سکس علنی، لطفا به همین آزادی فعلی قانع باشید تا خاطرات ما آمریکاییها که حالا آرزوی شماست، به فعل در نیاید! اگر فکر کنیم مستند ایکسونامی چیزی غیر از این پروپاگاندای جلف برای انتقال نتایجی از انقلاب جنسی دارد در اشتباهیم. نتایجی که بیشک از استدلالهایی غلط نیز شکل گرفته است.
مستندی که مخاطب را وادار میکند تا افقی به موضوع بنگرد
بدون شک آمریکایی که هزاران عامل در آن در طول یک قرن، سکس را از غریزه به صنعتی بسیار پولساز تبدیل کرد به هیچ عنوان قابل قیاس با ایران نیست. آمریکایی که با پشتوانه آرای دانشمندانش و با نظریه به سمت سکس آزاد کشیده شد و صنعت سینما و هیپیهایش راه را هموارتر کردند. حال این متن ادعایی بر فقدان زمینه در ایران ندارد و منکر ناهنجاری نیست بلکه تنها این قیاس را از اساس اشتباه میداند.
فارغ از این قیاس از نظر تولید، مستند ایکسونامی دارای ارزش فوق العادهای در شیوه بهره بردن از آرشیو است. مستندی که راویاش به مثابه تاریخ پورنوگرافی به روایت زندگی خودش نیز میپردازد. مستندی که میتوانست تنها با بهره بردن از همین سویه تاریخی و یا زوال سکسی آمریکایی (به زعم تولیدکنندگانش) و فارغ از سویه ایرانیِ قیاس، اثری قابل توجه باشد.
کسی که از علم بهره کمی داره اما از هوس دنیا بهره تام و کمال، اولین منتقد این فیلم هست. بهرحال شما نگران نباش. احتمال اینکه اتفاق بیافته نیست. اگر روزی اتفاق بیافته شما جزو دسته بازندگان هستی قطعا.
هیچ چیز در این متن ازار دهنده تر از ژست همه چیز دانی و قطعیت نویسنده ای که هیچ از زمینه مطالعاتی و تخصصی اش نمی دانیم نیست، فقط به ذکر این نکته بسنده می کنم که در قیاس عناصر بنیادین قیاس باید تطبیق پذیر و درست باشند نه تمام ابعاد مساله، چین و روسیه و امریکای لاتین و … چه اشتراک فرهنگی اقتصادی اجتماعی بیش از ایران با امریکا داشتند که در سیلاب همین انقلاب جنسی غرق و به سرنوشت مشابه دچار شدند.
گنده گویی در منابر یک طرفه حکایت مشابهی با لاف در غربت دارد.
سلام
در زمانی قیاس اشتباه میشود که علل نیز متفاوت باشد و فقط خروجی ها و نتایج شبیه به هم باشد. نویسنده این نقد میتوانست کل نقد را در چند جمله بیان کند؛ ولی به تکرار چندباره پرداخته و به جای توضیح و روشن کردن مقصود خود، فقط یک حرف را چندباره تکرار میکند. عللی که موجب تبدیل سکس به صنعتی پولساز شد را میتوانیم این موارد بدانیم: طغیان روح غریزه، سوءاستفاده سیاستمداران و اربابان جهانخوار از سرگرم شدن مردم با سکس و فروپاشی بنیاد خانواده به جهت سهولت در سلطه بیشتر بر جهان (به خانواده راکفلر در فیلم نیز اشاره شد)… و عللی از این دست. حالا این سوال مطرح میشود که آیا این علل در ایران وجو ندارد؟ با نگاهی به تحولات ۴۰ دهه اخیر ایران کوته نگری است که بپنداریم ترویج بی بند و باری در ایران بی ربط به مسائل سیاسی بوده است. چه این که سیاستمداران و اندیشکده های غربی خود اذعان دارند که فروپاشی خانواده و بی بند و باری جنسی را یکی از مهم ترین دست مایه های خود برای تضعیف نظام فعلی ایران قرار داده اند.
حال باید بپرسیم با وجود علل تقریبا یکسان و خروجی تقریبا مشابه، آیا عبارت قیاس مع الفارق توصیف صحیحی است؟
خیلی میتونم از نقاط ضعف این روایت بگم، ولی نهایتش به یک حالت باینری ختم میشه. آیا میشه در نهایت گفت که این روایت درست میگه یا نه؟ که پاسخ من «نه» هست. فرهنگ و اخلاق، بیانگر کلاس شخصیتی و نحوهٔ رفتار یک انسان با مسئلهای خاص هست. بله، در خیلی از کشورها و حتی ایران، فرهنگ «سکس» و خیلی از فرهنگهای دیگه مثل فرهنگ «تعامل اجتماعی»، فرهنگ «استفاده از گوشی موبایل»، فرهنگ «احترام گذاشتن به کهنسالان» و… به طرز نادرستی فِرگَشت پیدا کرده که علتهای فراوانی هم داره؛ اما نمیشه بگیم چون این فرهنگها نادرست شکل گرفتند، پس ما باید به سمت «دین و خداوند» مراجعه کنیم؛ که این خودش «مغالطه» هست.
خاک بر سر من که توی سرزمینی دارم زندگی میکنم که مردمش به زور در سال یک کتاب میخونن. واقعاً من بدبختم. تمدن پارسی با این همه پیشینهٔ ادبی و فرهنگی، مردمش توی این شرایط هستند. میدونین چیه؟ مهم نیست حقیقت چیه! مهم اینه که مردم فکر میکنن چی حقیقته. ما ایرانیها هم که ذهنمون انقدر خالیه که هر موقع یکی میاد و یه چیزی رو ارائه میکنه، سریع تحتتأثیر قرار میگیریم. من اصلاً این مستند رو که به اصطلاح مستند هستش رو قبول ندارم. خواهش میکنم خواهش میکنم. فقط باید بخونیم بخونیم بخونیم بخونیم بخونیم، مطالعه کنیم، تاریخ بخونیم، سرگذشت افراد مختلف رو بخونیم. وقتی که به درجهٔ مناسب رسیدیم، بعدش حالا بیایم نظرات مخلتف رو نقد کنیم و به یک تفکر واحد برسیم.
از ایرانی قرن ۱۴ خورشیدی شرم دارم. چه بودیم و چه شدیم… .
اصلا منظور شما رو متوجه نمیشم. اگه نقدی بر مستند دارید کافیه نظرتون رو صریح و واضح بگین. آقای محترم کتاب باید خوند مطالعه باید کرد ولی احیانا مطالعه نباید جای خودش رو به بردگی فکری دادن به نویسنده بده. کتاب باید خوند بیشتر از اون هم زمان باید گذاشت به چیزایی که خونده شده فکر کرد. صرف کتاب خوندن که بدون فکر ارزشی نداره. بعد هم اصلا شایسته نیست آدم با مردم سرزمینش این طورصحبت کنه، اتفاقا تو حوزه فرهنگی و اجتماعی نقد زیاد هست ولی آخه با این ادبیات؟
کاملا درست میفرمایید آقای قاسمی، به علت اینکه نقدهای افراد دیگر را خوانده بودم، اندکی عصبانی شده و اینگونه سخن گفتم، عذرخواهی من را بپذیرید… !
واقعا خاک تو سرت
منم همینو گفتم :/
من متوجه نمیشم چرا نویسنده این مطلب اصرار داره بگه کارگردان این مستند اغراق کرده؟ چرا واسه استدلال خودتون آقای ناظریان دلیل نمیارید؟ فقط چند بار گفتید اغراق شده ست.
به نظر من مستند بسیار خوبیه.ممکنه در شرایط عادی ما به خاطر اعتقاداتمون مثل جامعه آمریکا نشیم ولی وقتی دولت آمریکا با بودجه هنگفت سعی داره عفت جامعه ما رو ازمون بگیره پس استدلال کارگردان این مستند درسته