فیلم شناسینقد مستند
نقد مستند سد در سد ساخته محمدجواد رئیسی – حمله پرشتاب به مافیا
مستند سد در سد اثری 42 دقیقه ای است که به بررسی کنکور و مافیای برآمده از آن می پردازد. محمدجواد رئیسی در این اثر، با ضرباهنگ بالا و سرعت زیاد روایت، نقش سیستم آموزشی کشور در تربیت و آماده سازی جوانان برای ورود به عرصه تحصیلات دانشگاهی را مورد واکاوی قرار می دهد.

موضوع مستند «سد در سد» در راستای همان حساسیتهایی انتخاب شده که از یک مستندساز متعهد انتظار میرود. اساسا واکنش نشان دادن به معضلات حوزههای عمومی و فراگیری که از ضعفهای جدی رنج میبرند و اصلاح آنها به یک مطالبه عمومی در کشورمان تبدیل شده، یکی از مهمترین وظایف مستندسازان هوشیار و حساس به شمار میرود.
همان گونه که موضوعاتی مانند مافیای صنعت خودرو، مسائل جوانان و ازدواج، اشتغال و… بارها مورد توجه مستندسازان ایرانی قرار گرفته، کنکور هم در سالهای اخیر به یک معضل فراگیر در جامعه ایرانی تبدیل شده که اکثر خانوادهها برای مدتی با آن دست به گریبان بودهاند.
«سد در سد» مستندی است که کاستیهای مدیریت گزینش دانشجو را به خوبی زیر ذرهبین قرار میدهد و به دنبال آن است که زوایای پنهان این غول بزرگ را مورد کند و کاو قرار دهد.
ساختار روایی و اجرای مستند «سد در سد» نکته خاصی ندارد و در مجموع استاندارد به نظر میرسد. سه عنصر گفتگوهای مردمی، مصاحبه با کارشناسان حوزه کنکور و نریشن شاکله اصلی این اثر را تشکیل میدهند؛ اما آنچه بیش از هر چیزی در آن به چشم میآید، ریتم خوب و سرحال آن است که مثل یک شمشیر دولبه عمل میکند.
ضرباهنگ بالای مستند از یک طرف باعث جذابیت آن برای مخاطب میشود و از سوی دیگر، در برخی برشها، رنگ و بوی شتابزدگی به خود میگیرد. انتخاب حمید محمدی به عنوان گوینده متن که ذاتا یک گوینده ورزشی است و جنس صدایش با ریتم تند اثر همخوانی دارد، از دیگر عوامل جذابیت و پرکشش بودن «سد در سد» به شمار میرود.
ساختار این مستند میتوانست با استفاده از فصلبندی کمی منظمتر طراحی شود تا دستهبندی موضوعی، کلیت اثر را از افتادن به ورطه بهمریختگی نجات دهد. ضمن اینکه سرعت بالای روایت، هم به دریافت مخاطب از مستند و هم به منعقد شدن ایدههای مطرح شده از سوی مصاحبهشوندگان کارشناس لطمه وارد کرده است.
در واقع، روند پیشروی روایت و ورق زدن موضوعات فرعی مرتبط با کنکور چنان سریع است که گاهی ممکن است مخاطب عام از مستند عقب بیفتد و فرصت تجزیه و تحلیل گفتههای مطرح شده را پیدا نکند. حتی استفاده از شیوه ارائه اینفوگرافیک اطلاعات و نوشتارهای مختلف بر روی تصاویر میتوانست هضم و درک محتوا را برای بیننده راحتتر کند. مثلا یکی از مصاحبهشوندگان چیزی با این مضمون میگوید که دانشآموزی که ته کلاس نشسته و به معلم تیکه میاندازد، میتواند کمدین خوبی باشد.
کات بیموقع و عجله مستندساز برای پرداختن به موضوع بعدی، باعث میشود که این سخن ابتر بماند و حتی برای برخی مخاطبان نامعقول و سادهاندیشانه جلوه کند؛ در حالی که قطعا مقصود آن کارشناس از این مثال، لزوم یافتن روشهای نوین و کارآمد برای شناسایی استعدادها و شکوفا کردن ظرفیتهای بالقوه در میان دانشآموزان است، نه صرفا قضاوت آنها بر اساس یکی دو رفتار ساده مثل متلک گفتن به معلم.
عنصر سلیقه در «سد در سد» پررنگ است و از اشراف مستندساز به موضوعی که مورد بحث قرار داده، حکایت میکند. رئیسی با دقت نظر در میان انبوه دادههای موجود در رابطه با مقوله کنکور، تصاویر و اطلاعات مفید را هوشمندانه انتخاب کرده و این موضوع از همان نخستین دقایق مستند و نمایش کلیپ فردی که به شکلی عجیب در حال تدریس عربی است و چندی قبل در فضای مجازی دست به دست میشد، مشهود است.
میتوان گفت که مستندساز همه آنچه که میتوانسته به عنوان ماده خام در «سد در سد» به کار گرفته شود را زیر و رو کرده و از میان آنها با سلیقه و دقت، عناصر به درد بخور و کنایهآمیز را کنار هم چیده است.
از منظر رویکرد، «سد در سد» مستندی جسورانه است که به دور از محافظهکاریهای مرسوم، درست در زمانی که صحبتها سمت و سوی نقد مافیای کنکور را به خود میگیرند، با صراحتی که قبلا در این قبیل آثار مسبوق به سابقه نبوده، تبلیغات چند موسسه آموزشی و تولید کتب کمک درسی را چاشنی سخنان صریح مصاحبهشوندگانی میکند که به شعارهای تبلیغاتی این موسسات طعنه میزنند.
با این حال، رویکرد مستند در برخی موارد جزئینگر است که همین موضوع اعتبار آن را خدشهدار میکند. در واقع، اثری که کار خود را با ارائه اطلاعات آماری، بیان تاریخچه کنکور سراسری، اشاره به برخی سوءاستفادههای افراد سودجو و طرح درست مسئله مورد بحث آغاز کرده، هرچه به پایان خود نزدیک میشود، بیشتر به دام تحلیلهای نادرست و بیان ادعاهای شتابزده و قابل تردید میافتد.
مثلا این اثر اگر میخواست نظام گزینش دانشجو را در ایران و سایر کشورها با هم مقایسه کند، میتوانست با تحقیق و نگاه باز، از همان مشی اطلاعاتمحور خود بهره بگیرد؛ نه اینکه صرفا پای اسکایپ چند دانشجوی ایرانی خارج از کشور بنشیند و به آنها اجازه دهد که مشاهدات جزئی خود را به عنوان یک اختلاف بنیادین بین ایران و خارج تحویل مخاطب بدهند. مشاهداتی که اگر غلط هم نباشند، لااقل غیردقیق هستند؛ مثل این ادعا که در خارج از ایران درآمد یک راننده کامیون بیشتر از یک استاد دانشگاه است یا اینکه در خارج هرچقدر تحصیلات فرد کمتر باشد، اشتغالش شرایط بهتری خواهد داشت.
سوالی که در اینجا ممکن است بیننده از مستندساز بپرسد این است که دقیقا از کدام «خارج» حرف میزنیم و این مدعیات چقدر معتبر هستند؟ سوالاتی که «سد در سد» تلاش قابل قبولی برای توجیه و اعتبار بخشیدن به پاسخ آنها از خود نشان نمیدهد.
ارائه اطلاعات آماری و تلاش برای ریشهیابی آسیبهای این حوزه نیز اموری هستند که مستندساز از آنها غافل نشده؛ اما هر دو مورد به صورت حداقلی برگزار میشوند و با ارائه ساندویچی و گذرا به مخاطب تحویل داده میشوند. البته مخاطب علاقهمند اگر «سد در سد» را بیش از یک بار تماشا کند، به چند نکته مهم و قابل تامل که قبلا کمتر از آنها سخن گفته شده، دست خواهد یافت.
با این حال، مستندساز قدر این نکات برجسته را نمیداند و به شکلی سهلانگارانه از روی آنها میپرد. به عنوان مثال، این مستند در نقد مافیای کنکور و مناسبات حاکم بر نظام آموزشی ایران کاملا شجاعانه عمل میکند، اما نسبت به شکاف عمیق بین علوم پزشکی و وزارت علوم بیاعتنایی به خرج میدهد و برای پرداختن به موضوع بعدی عجله میکند.
یا زمانی که یکی از مصاحبهشوندگان اصلاح نظام درآمد را نسبت به اصلاح نظام آموزشی ارجح معرفی میکند، باز مستندساز نکته مذکور را به نحوی درخور پیگیری نمیکند و به مثابه یک ادعا، از کنار آن عبور میکند.