فیلم شناسینقد فیلم
نقد مستند «متولد آذر»: مستندِ مراسم رونمایی!
نقدی بر مستند «متولد آذر» ساخته سید رضا حسینی که پرترهای از استاد مرتضی سرهنگی چهره برگزیده هنر انقلاب و پژوهشگر پیشکسوت دفاع مقدس میباشد.

اولین چیزی که در ساخت مستند پرتره باید مد نظر قرار بگیرد، ویژگیهای خاص شخصیتی است که مستند دربارهاش ساخته میشود. به طور طبیعی هر انسانی مجموعهای از خصائص را در خود دارد اما آنچه که در یک مستند پرتره مهم است، ویژگیهای متمایز و خاصی است که در میان انسانهای دیگر یا وجود ندارد و یا کمتر یافت میشود.
فارغ از این مهم که شخصیتی چون مرتضی سرهنگی جایگاه مهم و ویژهای در ترویج ادبیات پایداری داشته و دارد و نقش او در ثبت خاطرات اهالی جنگ قابل توجه است، باید گفت مستند «متولد آذر» نتوانسته به شکل شایسته به ایشان بپردازد.
اولین سوالی که با دیدن مستند «متولد آذر» به ذهن خطور میشود همین نکته است که مرتضی سرهنگی چه دارد که باید تا انتها مستند پرتره او را دنبال کرد؟ خصوصاً اگر فرضبر این باشد که مخاطب، او و تلاشش برای ترویج ادبیات پایداری را خارج از جهان فیلم نداند و نشناسد.
حدوداً تا نیمه، مستند فقط نمایش دهندهی زندگی معمولی از یک انسان معمولی است. تنها چیزی که جذاب مینماید، روایت خود مرتضی سرهنگی است که از کودکی و زمانهی پدر و مادرش میگوید. در حالی که فیلمساز میتوانست تمام اینها را در زمانی بسیار کوتاه به مخاطب ارائه داده و بخشهای بسیاری را که کارکرد دراماتیک ندارد حذف کند. مثلاً بخشی که سرهنگی درگیر جنگ و خبرنگاری میشود دقیقاً جایی است که مستندساز میبایست تمام توان خود را به کار میگرفت تا تیزهوشی و فرصتطلبی سرهنگی را در بحبوحه جنگ برای ثبت خاطرات و مصاحبهها با اسرای عراقی نشان دهد. همان جایی که سرهنگی خود میگوید: « یکی دو سال بعد جنگ، برای نشان دادن بزرگی جنگ به سراغ اسرای عراقی رفتم. ابزار کارم یک ضبط صوت بود با یک دفترچه».
تلاش شبانهروزی او چنان که خود میگوید: «برای پر کردن نوارها و تا صبح بیدار ماندن برای پیاده کردن محتوای آنها و ادامه این روند که هر روز تکرار میشد، منجر به چاپ ۶۵ کتاب درباره اسرای عراقی شده است» به اندازه کافی میتواند دراماتیک و جذاب باشد. خصوصاً اگر میشد چالشهای این تلاش را در کنار مسئولیتهای فردی در قبال خانواده و مسئولیتها و رسالتهای روزنامهنگاری در کشمکش قرار داد به مراتب به جذابیت شخصیت و کار مهم و خطیر او بیشتر کمک میکرد. این در حالی است که خود سرهنگی اعتراف دارد که شاید کار او هووی همسرش به حساب آید.
نکته قابل توجه این است که کار بزرگ سرهنگی در روایت جنگ از زبان نیروهای مهاجم در ۲۱ سالگی او شروع شده است که به خودی خود جذاب و دراماتیک است.
اما فیلمساز از بین نقاط دراماتیک زندگی سرهنگی فقط به روایتی ساده و بدون کشمکش اکتفا کرده و ترجیح میدهد کار بزرگ او را در ادامه در حد یک روزنامه نگار عادی که روزنامه را رها کرده و دفتری در حوزه هنری را در دست میگیرد و به کارش ادامه میدهد، تقلیل دهد.
مستند از نیمه تا پایانش بیشتر به مستندی درون سازمانی برای تقدیر از شخصیتی پرتلاش با کارهای ماندگار میماند، مستندی که بشود در مراسمی رسمی رونمایی و از سوژهی مستند تقدیر کرد. این در حالی است که اگر مستند به وجوه دراماتیک زندگی و زمانه مرتضی سرهنگی بیشتر نزدیک میشد، مستندی قابل اعتنا از چهره ماندگار هنر انقلاب دست میداد. هر چند اهمیت آثار و تلاش مرتضی سرهنگی برای ما و آیندگان پوشیده نخواهد ماند.